عباس نورزائی
من رام هستم در کف مردان بیباک نی مردم سیلیخور هر خار و خاشاک
در پنجهات بفشار دست تیشهات را همراه کن با این توان، اندیشهات را
بار دیگر همهمهی کبود آب، در اوج ناامیدی سیستانیان، امید برای ماندن و ساختن این دیار اهورایی را زنده کرد. هیرمند خروشان، لب بر صورت زیبای دشت و بستر هامون گذاشت. با بهسر آمدن فراق بیست ساله، آرام گرفت و مخملی سبز برتن محبوبش گستراند. چهرههای غمگین، از هم شکفت، در هر کوی و برزن، بساط شادباش و شکرگذاری برپا شد.
سیلاب، روز به روز افزایش یافت، رودخانهها را توان کشش این حجم سیلاب نبود، قامت خاکی سیلبند خمید، خانهها در پیش پای سیلاب سرکش، قد خم کرد و شانههای مردان تیشه و داس و سنبلهی گندم، مردان دشت و روستا، در زیربار حادثهای دیگر خمید. آن دستهایی که بذر نیکی میکاشت و خرمنخرمن راستی و راستکرداری درو میکرد، اینک به آستان خدای مهرورز بهدعا بلند است. تداوم سیلاب، معدودی از این مردم صبور و بلندهمت را به دریغ ویرانی خانه و مزرعه مبتلا کرد.
چندی قبل، برای انبساط خاطر پدر، او را به جریکه بردم، ولولهای بود، توگویی مراسم جشنی بزرگ برپا است، پیر و جوان، زن و مرد، سیستانی و غیرسیستانی برای بیعت با آب، به دیدار آن آمده بودند، در سدزهک، سدسیستان، پلنهراب، پلقرآن، کوهخواجه، چاهنیمه، کنار انهار و کانال ها، در یک کلام در جایجای این سرزمین، شوری بهپا بود.
اینجا رنگینکمان انسانیت را دیدم، همهی اقشار بهیاری آمدهاند، مردمی که شیعه و سنیشان درهم آمیخته بودند، دولتمردانی که دست در دست نظامیان ارتشی، سپاهی و بسیجی، با همهی امکانات در کنار هم هستند و در آزمون درس اخوت و نوعدستی، سر از پای نمیشناسند.
سیاهی گوسفندان رومانیایی، برای صنایع گوشت استان، خیک روغن نبود، خوک بود.
در افتتاح طرح انتقال آب با لوله به 46 هزار هکتار زمینهای کشاورزی دشت سیستان، تعجیل نکنید./آبان 1398
مردان ,اندیشهات ,توان، ,همهی ,تیشهات ,آب، ,پنجهات بفشار ,در پنجهات ,دشت و ,توان، اندیشهات ,بفشار دست
درباره این سایت